یادداشت کیومرث مرادی همزمان با افتتاحیه «دیر راهبان»

آیا باید با تئاتر تعقل و تفکر خداحافظی کرد؟ 

تئاتر تعقل و تفکر ادعایی ندارند چون هدفش نمایش دادن نیست، بلکه هدف اصلی اش رویارویی با خود در مقابل دیده گان تماشاگران معاصر است.

کد مطلب: ۸۲۸۷۲۷
لینک کوتاه کپی شد

تئاتر تعقل و تفکر تئاتری است بر مبنای تفکری دقیق که یک هنرمند آن را بر پایه جهانی شکل می دهد که در آن زیست کرده است.
این تئاتر خارج از عرف روزگار و ادعاهای دروغین اطراف اش اهدافی را دنبال می کند که ریشه در عمق تفکر و احساس هنرمند خالق اش دارد.
این نوع آثار ادعایی ندارند چون هدف اش نمایش دادن نیست، بلکه هدف اصلی اش رویارویی با خود در مقابل دیده گان تماشاگران معاصر است. رویارویی که در جستجوی هم آوردی اندیشه و برخورد نگاهی است که می بایست در این دیدار شکل گیرد.
"تئاتر تفکر" تئاتری است با این الگو؛ به چال اش کشیدن اجتماع امروزی و طرح پرسش از خود و تماشاگر در عمق ذهن اش، بدون توسل به شعار و شعارزدگی و یا نمایش مدل ها و تکرار روزمره. در واقع تئاتر تعقل تلاش می‌کند فارغ باشد از روز مرگی های کشنده و ادعاهای نمایشی تکراری.
هایدگر می گوید: روزمرگی گسست آرمان ها و حقیقت انسان را برای او به ارمغان می آورد. همین اینجاست که هنر روزمره با خود گسست عمیق جدای از ذهن مخاطب و قطع ارتباط نسل ها را آرام آرام شکل می دهد.
گسستی که منجر به عدم درک اجتماع و تماشاگر و عدم ارتباط درونی با آثار هنرمندان می شود. این گسست در طول یک دهه منجر به فراموشی شاخص های آثار هنری هر دهه شده و در نتیجه خروجی ها و موفقیت های شاخص هنرمندان به سرعت به فراموشی سپرده می شود. همین جاست که ما خود را میان فراموش شدگان و یا ندیده شدگان پیدا می کنیم و همه آن کاشت ها و برداشت ها که منجر به ساخته شدن جریانی موفق شده است در همان سطح جریان باقی می ماند و فراموش می شود. چرا که آثار بی ارزش روزمره که بی خاصیتی اش در نتیجه عدم هدف مندی خلق آن است، با سرعت قارچ گونه اش مخاطب را گم راه کرده و در ذوق زدگی نمایشی که پشت آن هیچ چیزی نیست مبهوت، شهرت و زرق و برق می شود و در پایان بی هیچ توشه ایی با همان ذوق به خانه می رود و تمام.
برای همین است که تئاتر دهه ۷۰ خورشیدی و دهه ۸۰ ثمره های اصلی خود را آرام آرام گم می کند و در نتیجه آن بسیاری از موفقیت های آن دو‌ دهه رها شده و در سطح یک جریان باقی می ماند. تئاتر در آن دهه ها تعقل خود را مدیون عمق سیاست های فرهنگی و توجه ویژه مدیریت و جریان های تئاتری است مسیری که منجر به ظهور بسیاری از نمایشنامه نویسان، کارگردان ها، بازیگران و گروه ها وکمپانی های خوب تئاتر شد. اما حقیقت خیلی زود خود را در میان سیاست های کوتاه مدت که منجر به عمل کرد های روز مره شد گم کرد و جریان های مهم این دو دهه گم شد و ابتر باقی ماند.
حالا سوال های زیادی هنوز بی جواب باقی مانده است،
سوالاتی که شاید در ابتدا ما به آن باید جواب دهیم و شاید هم مدیریت کلا تئاتر باید با یک برنامه هدفمند تر از جریان تئاتر تفکر حمایت کند تا مسیری متفاوتی شکل گیرد.
بررسی و نگاهی دیگر به تئاتر تفکر مند دهه ۷۰ خورشیدی و دهه ۸۰، یادآوری بزرگی است از اسم ها و جریان ها و گروه هایی که در روزمره گی این روزگار گم شده اند. بزرگانی که در آن سالها بسیار درخشیدن و حالا سالهاست که در حاشیه ایی تنها عبور و‌گذر زمان را نظاره می کنند.
آدم هایی همچون مهندس پور، دانشور، رفیعی، چرمشیر، ثمینی، برهانی مرند، نادری، نریمانی، شاملو، پسیانی،تهرانی ، دشتی، دشت آرایی ، ثروتی، غنی زاده، کوهستانی، و بیشمار اسامی که می توان نام برد.

تئاتر متفکر در پی این نیست که تماشاگر را به شیوه گریز آمیز تئاتر طبیعت گرایانه یا رمانتیک از حال و هوای خودش بیرون بیاورد.بلکه می خواهد او را عمیقا در خودش فرو ببرد. جهان زیباشناسانه را با عمق قصه ایی که زندگی را معنا می کند به سادگی به تماشاگر ارایه کند و در جهانی فارغ از تکرار و بیهودگی تصویری ساده اما حقیقی از انسان معاصر ارایه کند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار