در گفت و گو با پانا
احمدایرانیخواه، کارگردان نمایش « کارد، ترنج، زلیخا»: جامعه ما سیاست زده شده است
تهران (پانا) -کارگردان نمایش « کارد، ترنج، زلیخا» که نزدیک به یک ماه است این نمایش را در تالار سایه تئاتر شهر به روی صحنه برده، سعی کرده است وقایع تاریخی مذهبی را با نگاهی نو به مخاطبان تئاتر بیان کند
با احمد ایرانیخواه، کارگردان این نمایش گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
انتقادی که برخی از منتقدان به نمایش شما دارند فقدان تمامیت یا بهتر است بگویم خودبسندگی متن است، نظر شما چیست؟
خیلی خیلی درست میگویید. این اثر تمامیت ندارد زیرا اصول به اصطلاح فضای کار مدرن یا به طور کلی هنر نداشتن تمامیت است...
در خصوص هادان، پزشک مسیحی، که با دیدن پیکر بیجان امام حسین یک آن عاشق او میشود و از بریدن سر او سرباز میزند، این موقعیت بر روی شناخت فرهنگی من مخاطب ایرانی شیعه که واقعه کربلا را حداقل به روایت شیعه میشناسم استوار شده است و اگر فرضاً مخاطبی که این شناخت را از قبل ندارد نمایش را ببیند این موقعیت برایش معنا نمیشود، غیر از این است؟
ببینید اولاً ما موضوع بحثمان در نمایش آن واقعه تاریخی نیست، برای همین است که طعنه میزنیم به وضعیت مدرن. یک چیزی اتفاق افتاده نه من بودهام نه شما نه کس دیگری. ما از این رو آمدهایم نقل خودمان را از آن واقعه بیان می کینم تا عواطف مخاطب را به چالش بکشیم، میخواهیم بگوییم اگر فقدان یک چیزی، عدم یک چیزی در من انسان به وجود بیاید باعث میشود من دست به یک بحرانی بزنم، در درام «کارد، ترنج، زلیخا» فقدان بحران به وجود میآورد. این یک مطلب و مطلب دیگر این که ما وقتی که از منظر مدرن داریم میرویم جلو فقط داریم از واقعه عبور می کینم و داریم در ذهن شما آشناییزدایی میکنیم. میگوییم الان این هست که میبینید حالا تو، توی مخاطب، در این اتفاق قرار بگیر و ببین چگونه میشود به یک تعریف دیگر از روایت برسی، به تعریف شخصی خودت از روایت...
ضرورت اجرای این نمایش برای شما چه بود، چه در اکنون جامعهی ما دیدید که تصمیم گرفتید این نمایش را بر روی صحنه بیاورید؟
چرا این متن را کار کردم؟ چون احساس میکنم به عنوان یک هنرمند که در قبال جامعهام مسئول است، جامعه من از دین دارد به نفع قراردادهای خودش استفاده میکند، شاید این حرف برای خیلیها که میخوانند گران تمام بشود، شاید فردا من مؤاخذه بشوم اما بگذار بگویم، من هنرمندم و باید بگویم، جامعه ما سیاست زده شده است سیاست به معنای عامش، یعنی قدرت و در این جامعه دین دارد ابزار قدرت میشود، دین فطری است، دین شخصی است ربطی به اصطلاح جای خاصی ندارد، همیشه ادیان آزاد بوده است، دین میگوید تحقیق کنید، پرس و جو کنید تا برسید، هر کدام از پیغمبرهای ما تحقیق کردند، جستوجو کردند تا به آن چیزی که میخواستند رسیدند و من هنرمند هم فقط به دنبال چرایی میگردم، می گویم چرا دارد این اتفاق می افتد به هوش باشید به گوش باشید من دارم چرایی ایجاد میکنم. چرا دیگر این گفته که می گویند اشک ریختن برای امام حسین آدم را به بهشت میبرد کاربردی ندارد؟ چون زمانی این حرف را زدند که آن دوران خفقان بود، کسی جرات نداشت گریه کند ولی الان که همه جا سیاه پوش است تو اگر فقط سیاه بپوشی غلط است. الان که همه جا دارند برای امام حسین گریه میکنند تو هم فقط گریه بکنی غلط است تو باید فکر کنی، تو باید فکر کنی، تو باید اندیشه کنی، چرا ما آمدیم کار مذهبی انجام دادیم به همین دلایل که عرض کردم البته تئاتر بودنش مقدم بود برایمان که مخاطب اول تئاتر ببیند و بعد مفاهیم و چراییهایی را که ما مطرح کردهایم درک کند.
به عنوان سؤال پایانی، در نمایش شاهد سه دسته فرم بدنی هستیم، دستهای تجسمگر واقعیت محیطی و جسمی هستند رویکرد شما به بدن و بهتر است بگویم فرم بدنی بازیگرها در اجرا چگونه بوده است؟
من فقط این را میتوانم بگویم که ژست همیشه زودتر از گفتار است، من فقط این را سعی میکنم بگویم چرا وقتی که من دستم را نشان میدهم به هر معنایی که میخواهد باشد به معنای دوستی باشد یا قهر مهم نیست مهم این است که شما این حرکت دست را زودتر از گفتار و واضحتر درک و دریافت میکنید، منظورم بادی لنگویج یا همان زبان بدن نیست، میخواهم بگویم تک تک ژستها، تک تک فیگورها پشتش معانیی هست ولی از آن مهمتر نفس آن ژست و فیگور است به عنوان عنصری بصری، چیز بیشتری نمیگویم و دست تخیل مخاطب را باز میگذارم برای برخورد با ژستها و فیگورهای موجود در نمایش فقط میخواهم بگویم تمام فرمهای بدنی کاری تجربی ست که در روند تمرینها به آنها رسیدهایم.
ارسال دیدگاه