نگاهی به فیلم بادیگارد ساخته ابراهیم حاتمی کیا

بادیگارد فیلم ماندگاری نیست

بادیگارد را از چندین دیدگاه می توان بررسی کرد. ابتدا می توان به این فیلم از دیدگاه سرگرمی نگاه کرد. یک تریلر سیاسی همراه با تعقیب و گریز های خاص که سعی دارد تماشاگران را سرگرم کند. البته همین ویژگی هم خالی از ایرادهای خاص خود نیست. وقتی که فیلمسازی بخواهد نقش یک تئوریسین و سخنگو را داشته باشد بسیاری از اصول حرفه ای در تولید یک فیلم جذاب را فدای هدف اولیه خود می کند.

کد مطلب: ۴۸۱۰۲۷
لینک کوتاه کپی شد

چه شد که حاتمی کیا خودش را در قالب یک تنوریسین ، نظریه پرداز و شاید همه چیز بلد جای داد. احتمالا استمرار در امر فیلمسازی و توجه به ژانر خاص دفاع مقدس نمی تواند سبب خود نظریه پردازی کارگردان مورد نظر دانست. شاید اعتقادات او و اصرار او بر این امر که همچنان همان حاتمی کیا دوران دهه 60 هستم یا حتی وفاداری بر آرمان های دهه 60 که از دیدگاه نگارنده ایرادی نیز بر آن وارد نیست سبب چنین جایگاهی برای حاتمی کیا شده است.

البته این جایگاهی است که کارگردان برای خود تدارک دیده است و یا اینکه دوستداران او . اما آیا کار فیلمساز نظریه پردازی و قضاوت درباره دیگران است یا حتی عاملی برای تسویه حساب یا کنایه های سیاسی. حقیقت این است که در زمان اکران فیلم پیشین حاتمی کیا (چ) وقتی در تیزرهای تلویزیونی این فیلم یا بیلبوردهای سطح شهر با این شعار «آخرین حرف ابراهیم حاتمی کیا» مواجه شدم، به شخصه لرزه بر اندامم افتاد و این پندار که یک هنرمند چگونه می تواند جایگاهی فراتر از هنرمند بودن برای خود ببیند، مرا آزار داد. فیلم برای حاتمی کیا فقط بهانه ای برای بیان دیدگاه هایش است.

در واقع فیلمساز نمی تواند در ساخت فیلم هایش بدون دیدگاه باشد. اما شکل ارائه این دیدگاه ها اهمیت دارد. اما نه به شکلی هنرمندانه بلکه شکلی شعاری و پیش پا افتاده که از نخستین فیلم های او شاهدش هستیم؛ به استثنای «دیده بان» که حتی اگر شعاری هم باشد باز فیلمی خوب و متناسب با زمانه خود است.

بادیگارد را از چندین دیدگاه می توان بررسی کرد. ابتدا می توان به این فیلم از دیدگاه سرگرمی نگاه کرد. یک تریلر سیاسی همراه با تعقیب و گریز های خاص که سعی دارد تماشاگران را سرگرم کند. البته همین ویژگی هم خالی از ایرادهای خاص خود نیست.

وقتی که فیلمسازی بخواهد نقش یک تئوریسین و سخنگو را داشته باشد بسیاری از اصول حرفه ای در تولید یک فیلم جذاب را فدای هدف اولیه خود می کند. اگر از دیدگاه اولیه به فیلم بادیگارد نگاه کنیم می بایست با یک تریلر سیاسی مواجه باشیم که قهرمان آن یک فرد کم اهمیت، یک محافظ شخصی است. زندگی شخصی بادیگار فیلم، حاوی نکته خاصی که حول آن مقدمات یک درام شکل بگیرد را ندارد.

پس فیلمساز رابطه قهرمان با دنیای بیرون را دستمایه کار خود برای شکل دادن به یک درام، قرار می دهد. اگر شرایط و رابطه اولیه قهرمان با کارفرمای خود که یک مقام سیاسی است و عدم پردازش آن را به دلیل محور نبودن در ادامه داستان نادیده بگیریم. این در رابطه با شخصیت نابغه، نمی توان براحتی از کنار آن گذشت. جایی که می بایست کشمکش اصلی پیش آید؛ کشمکش های ساده و پیش پا افتاده ای که ناشی از نوعی لجبازی کودکانه از سوی نابغه است در واقع بین دو شخصیت مثبت داستان شکل می گیرد. و در نهایت هم به صلح می انجامد.

سئوالی که در اینجا پیش می آید این است که ضد قهرمان کیست و کجاست؟ پر واضح است که ضد قهرمان در این داستان غایب است. در واقع حاتمی کیا به ضد قهرمان در این داستان نپرداخته است. زیرا مبنای داستان خود را نه حوادث تروریستی بر علیه دانشمندان هسته ای بلکه به مسائلی خارج از آن اختصاص داده است. پس دانسته های تماشاگران درباره حوادث تروریستی یا بهتر است بگوییم کسانی که در کمین ترور دانشمند هسته ای فیلم هستند به اطلاعات از پیش دانسته تماشاگران ایرانی از سیر حوادث تروریستی بر علیه دانشمندان ایرانی مختصر می شود.

فیلم در نهایت به یک صحنه ترور نافرجام می انجامد که از پیش در ذهن تماشاگر ایرانی بوده است. حاتمی کیا بستر ترور دانشمند هسته ای را بدون پرداختن به ضد قهرمان، از آن فرصتی می سازد تا بیانیه خود و نظرات خود را در رابطه با شخصیت های سیاسی بیان کند. آنچه برای حاتمی کیا اهمیت دارد اعتقاد شخصیتها است البته خیلی هم پر بیراه نیست که شخصیت های سیاسی در فیلم را فاقد آن اعتقاد خالص که کارگردان ایده آل می بیند، بدانیم. اما این عدم داشتن اعتقاد نمی تواند جای خالی ضدقهرمان و داستان کشش مند را پر کند.

حاتمی کیا اینچنین داستان خود را بستر یک جنگ داخلی می سازد و انتقادات و کنایه های خود می سازد و اصل ماجرای ترور و علل آن را نادیده می گیرد. حتی اگر این بخش از داستان را همگام با کارگردان بخواهیم نادیده بگیریم باید رویکرد داستان محوری آنچنان کشش مند باشد که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد، نه اینکه روابط احساسی و لجبازی های بی دلیل بستر یک کشمکش را فراهم نماید.

وقتی از دیدگاه دوم بخواهیم به بادیگارد نگاه کنیم باید به ویژگی های واقعی و مسببان حوادث تروریستی دانشمندان هسته ای اشاره کنیم. آیا این فیلم باز آفرینی یک واقعه تروریستی است؟ البته نگاه خیالپردازانه و وفادار نبودن به اصل ماجرا را نمی توان ضعف در کار دانست. اما باز شخصیت پردازی ضعیف نابغه پاشنه آشیل فیلم است. در اینجا ما با شخصیتی یک نابغه کودک مواجه هستیم. که فقط نبوغ او را در سرکار گذاشتن محافظان می بینیم که در یک عملیات قایم موشک بازی موفق به شکست آنها می شود.

این فیلم بازآفرینی واقعه ترور دانشمندان هسته ای نیست اما خواه ناخواه ذهن تماشاگران را به سمت شهدای هسته ای می کشاند. شخصیت مهندس میثم با لقب نابغه که از سوی اطرافیان به او داه شده است، شخصیتی مضحک، کوک و فاقد بلوغ فکری و روحی است. کسی که حتی نمی تواند با نامزد خود ارتباط برقرار کند. حتی لقب نابغه در سرتاسر فیلم بیش از پیش شخصیت او را مضحک نشان می دهد.

دیدگاه سوم کامل ترین و بهترین توصیف برای فیلم بادیگارد است. فیلم را می توان استعاره ای از شرایط کنونی کشور در نظر گرفت. همواره نوعی مقابله و کشمکش خاموش بین نیروهای ارزشی و دولتمردان که هر چند سال یکبار بر سر کار می آیند، وجود داشته است. سیر داستان فیلم و رویدادهای آن به صورت نامحسوس مسیری از انقلاب اسلامی ایران تا کنون را به نمایش می گذارد.حاج حیدر استعاره از نیروهایی انقلابی است که همواره نسبت به نظام وفادر بوده اند وبه وظایفی که بر دوش آنها می گذارند به بهترین شکل ممکن عمل می کنند. حاج حیدر در ادامه کار خود دچار شک می شود اما از شغل خود کناره گیری نمی کند بلکه مسیر دیگری را در پیش می گیرد . محافظت از یک دانشمند هسته ای. دانشمندی که علاقه ای به داشتن محافظ شخصی ندارد اما حاج حیدر به ورای وظایف خود پایبند است، و آن اعتقاد است. محافظت از دانشمند هسته ای (نابغه) استعاره ای از حفاظت از حکوت است. که علیرغم بد خلقی های نابغه و اتهام هایی که از سوی نیروهای امنیتی بر او وارد می شود او همچنان به وظیفه خود عمل می کند تا در این راه کشته شود.

حاج حیدر یک قهرمان تک رو است که بیشتر از آنکه یک کارمند و حقوق بگیر باشد در قالب اعتقادات خود عمل می کند. یک بازمانده از دوران جنگ. به مقامات بالاتر از خود احترام می گذارد، چون توانسته است که اعتماد آنها را جلب کند. نسبت به قدر ندانستن کرده های خود بی تفاوت است و آن را وظیفه خود می داند و شکایتی نسبت به دیگران ندارد، چرا که کار خود راعمل به وظیفه می داند و منتی هم بر دیگران ندارد. امیر آقایی نیز در مواجهه با خبرنگار صدا و سیما همین نکته را یادآوری می کند.« او به وظیفه اش عمل کرد است و منتی بر کسی ندارد» حاج حیدر بری از هرگونه نقطه ضعف است. در برابر مشکلات و اتهام های وارد شده بر خود سکوت می کند.

نگاه اصلاح گر و متعهدانه همچنان حول حاج حیدر است و البته همسر او. همسر حاج حیدر که یک معلم است چه در مدرسه که دانش اموزی را که خودکشی کرده است، را به بیمارستان می رساند و چه در ساعت خارج از مدرسه نقش بازدانده و اصلاحگر نسبت به دانش آموزان خود دارد و در پارکی پر از افراد بی سرو پا خود و همسرش به جان آنها می افتند و به مقابله با آنها می پردازنند.

نگاه فرعی که حاتمی کیا در فیلم خود داشته است به رابطه بین نیروهای ارزشی و بازمانده از جنگ تحمیلی می پردازد. فاصله ایجاد شده بین نیروهای ارزشی و بازمانده از جنگ دیدگاه کارگردان است که در فیلم مشهود است. حاج حیدر محافظ پسر جوان دانشمندی شده است که فرزند دوست شهید خود است. بد قلقی مهندس میثم در داشتن محافظ و نپذیرفتن حاج حیدر ، ریشه در نارضایتی این قشر از جامعه ( فرزندان شهدا) نسبت به هم قطاران سابق پدرانشان دارد.

بادیگارد فیلمی جانبدارانه است که در آن کفه ترازو به نفع نیروهای ارزشی می چربد. نگارنده در اینجا مشکلی با وزن کفه های ترازوی حاتمی کیا ندارد و حتی به آن هم احترام می گذارد اما جنبه اصلی ضعف های ساختاری فیلم است که کمابیش مانند سایر کارهای این کارگردان بر محور خاص نگاه خود حرکت می کند و فاقد یک نگاه بی طرفانه است.

بادیگارد فیلم ماندگاری نیست. فیلم های حاتمی کیا اغلب تاریخ مصرف دارند و بعد از مدتی که از ساخته شدنشان می گذرد یادآوری داستان فیلم برای بیننده حسی از سرخوردگی را در او ایجاد می کند نه حسی برانگیزننده و شور انگیز که خاطره یک فیلم خوب را در ذهن زنده کند. فیلم گرچه تا حدودی اصولی منسجم تر در فیلمنامه نسبت به سایر فیلم های کارگردان دارد اما همچنان دربرگیرنده بزرگترین مشکل فیلم های حاتمی کیا است و آن صدور مانیفست های اوست. باز در این فیلم کارگردان سعی داشته است که مانیفست خود را درقالب فیلمنامه ای منسجم تر در زیرمتن کار بگنجاند اما گل درشت بودن آن مانع از دیده نشدن آن به صورت آشکار شده است.

اصرار حاتمی کیا بر دیده شدن خود را می توان از فیلم «چ» و جمله «آخرین حرف ابراهیم حاتمی کیا» به یاد آورد و در فیلم بادیگارد درتیتراژ اول فیلم و تکرار نام ابراهیم حاتمی کیا استمرار دید. گویی که قهرمان واقعی داستان فیلم نه حاج حیدر بلکه خود کارگردان است. حاتمی کیا بیشتر از آنکه به فکر ساختن فیلمی سرگرم کننده، مسئله دار، و منتقدانه مطابق اصول جاری فیلمسازی باشد همین ویژگی ها را در قالب فکری خود به تصویر می کشد. حتی می توان گفت که این ویژگی ها را بیشتر از اینکه به تصویر بکشد با صدایی خش دار و آزار دهنده فریاد می کشد. در چنین شرایطی تنها کاری که بیننده می تواند انجام دهد این است که دست بر روی گوش هایش بگذارد و روی از پرده سینما بگرداند.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار