سفر به دره سیاه‌‌مزگی با خنکای آبشارهای «سیاکش و دره کش»

رشت (پانا) - دهستان‌های سیاه‌مزگی و سفیدمزگی در شهرستان شفت را می توان سرزمین آبشارها نامید و آبشار «دره کش و سیاکش» تنها دو آبشار در این دهستان است.

کد مطلب: ۱۱۹۸۲۱۴
لینک کوتاه کپی شد
سفر به دره سیاه‌‌مزگی با خنکای آبشارهای «سیاکش و دره کش»

به گزارش شبستان، خشکسالی و کاهش بارندگی از یک طرف و گرمای طاقت فرسای هوا از سوی دیگر، چاره ای نمی گذارد تا هر زمان فرصت یافتیم، به کوه های گیلان پناه بریم و قطعی های مکرر برق و آب را با آبشارها و رودخانه‌ها جبران کنیم. اگرچه در اثر خشکسالی های چندسال اخیر، دبی آب رودخانه ها هم کاهش یافته است.

دهستان‌های سیاهمزگی و سفید مزگی در شهرستان شفت و کوه‌های مشرف به آن مکان خوبی برای یک ظهر گرم تابستانی است. این سرزمین زیبا را باید سرزمین آبشارها نامید. در مسیر راه از روستای «شالما» در سفید مزگی تا «خرمکش» در دره سیاهمزگی، آبشارهای زیادی است؛ «آبشار وَزَن بن و آبشار لاس پشت در روستای لپوندان، آبشار خالی نسا در روستای مزگده، آبشار دره کش و سیاکش نرسیده به حاجی آباد و آبشار دودوزن در روستای خرمکش»، تنها برخی از آبشارهای معروف این منطقه است.

اما اتراق در جوار آبشار سیاکش، تنها تجربه خنکای آب در تابستان شرجی نیست، چه در این محدوده، کوه‌های بلند و درختان انبوه به‌حدی است که در روز، کمتر از چند ساعت آفتاب می‌تابد. شهرستان شفت، ترکیبی از کوه و جلگه است. از ابتدای دهستان شالما، جلگه‌های زیبای شفت سبزِ سبز دیده می‌شود و ساقه‌های برنج پای در آب و سر به آفتاب، قد می‌کشند.

بعد از شالما به سمت سیاهمزگی می‌روم. دهستان سیاهمزگی، شامل چهار روستا به نام‌های «مزگده، علیسرا، توسه و خرمکش» است. برخلاف سفیدمزگی، سیاهمزگی در بلندترین نقطه جغرافیایی شفت با جنگل‌های انبوه و آبشارهای زیبا در پایین دست و مرتع و چراگاه‌هایی در بالادست تشکیل شده است. با این حال با سفر به سفید مزگی و سیاه مزگی، به لحاظ جغرافیایی نیز معنی واژه‌ها را در می‌یابید.

در سفیدمزگی که از جلگه شالما آغاز می‌شود، آفتاب به‌شدت می‌تابد و در دره سیاهمزگی، جنگل‌ها چنان انبوه و تو درتو هستند، که بیشتر اوقات به تاریکی می‌زند. ابتدای سیاهمزگی با روستای علیسرا، آغاز می‌شود. روبروی رودخانه سیاهمزگی، مسجد بزرگ روستاست و نزدیک به آن دبستانی که به نام «نقدعلی سیاهمزگی»، نامگذاری شده است. بر اساس کتاب صادق مهرنوش، نقدعلی سیاهمزگی یکی از تفنگداران معروف سیاهمزگی در طول جنبش جنگل بود. او همچنین راز دار «میرزاکوچک جنگلی» بود.

بعد از علیسرا، به سمت روستای «مزگده، » می‌روم. با گذر از پل آهنی و در دل باغ‌های چای، آبشار خالی نسا، از یک صخره سنگی فرو می‌ریزد. اما در باغ‌های چای که مالک خصوصی دارد، نمی‌توان ساعاتی به آسودگی سپری کرد. بالاتر از روستای مزگده و در ادامه جاده اصلی، به روستای حاجی آباد می‌رسیم. روستایی در جوار یکی از شعبه‌های رودخانه سیاهمزگی که آلاچیق‌های چوبی را برای اسکان موقت مسافران در کنار رودخانه ساخته‌اند.

نزدیک به در یکی از همین خانه‌های روستایی، انگار راسوی بیجانی با دندان‌های تیزش افتاده است. پسر نوجوانی که به دفاع از خود راسو را کشته بود، از در بیرون آمد و گردن خون آلودش را نشان داد که جای چنگ و دندان راسو بر روی آن مانده است. او که تازه از بیمارستان بازگشته بود، درباره مرگ این حیوان گفت: دیشب دیدم مرغ و خروس‌ها بیش از اندازه سرو صدا میکنند، رفتم داخل مرغدانی ببینم چه خبر است که یک‌مرتبه به من حمله کرد. بیشتر جوجه‌ها را کشته است. این حیوان، آفت مرغدانی‌هاست. وقتی حمله می کند، به یکی اکتفا نمی‌کند و فقط هم خون ماکیان را می‌خورد. گردن حیوان را می‌گیرد خونش را که خورد، رهایش می‌کند. داخل حیاط، هنوز جوجه مرغ‌های تلف شده باقی مانده بود و جوجه اردکی به شدت آسیب دیده و بعید به نظر می‌رسید، زنده بماند.

به سمت آبشار سیاه کش می‌رویم. آبشار نزدیک به جاده روستا ست. اهالی با احداث چند کلبه چوبی، برای خود منبع درآمدی ایجاده کرده‌اند و مغازه‌هایی که احتیاجات مسافران را به‌طور محدود برطرف می‌کنند. صاحب آلاچیق، درباره وجه تسمیه سیاکش می‌گوید: در این نقطه ، در طول روز فقط چند ساعت آفتاب می‌تابد و چون سایه و تاریک است، می‌گویند «سیا» و «کش» هم به معنی دامنه است. یعنی دامنه کوهی که در سایه قرار دارد.

آبشار سیاکش از بالای یک صخره سنگی فرو می‌ریزد و بالاتر از آن آبشار دیگری به معنی آبشار دره کش است. به طرف آبشار می‌روم، درختان بلند برگ انجیری و زبان گنجشک قد کشیده و جلوی نور خورشید را گرفته‌اند. خنکای آب آبشاری که از صخره‌ای بزرگ فرو می‌ریزد، تمام فضا را خنک کرده است و آبشار در ریزشگاه خود حوضچه‌ای ایجاد کرده و مسافرانی که آبشارهای دوگانه سیاکش و دره کش را مفری برای گرما یافته‌اند. خداحافظی با طبیعت و آبشارهای سیاهمزگی به زبان تالشی اهالی بود که در بدرقه مسافران می گفتند؛ « سَقََ جان و دیلِ خوشینَ بَشن»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار