حسن حبیبی کوشکوهی*

بررسی منافع آمریکا در خلیج فارس              

برای بررسی عملکرد و موقعیت آمریکا در خلیج فارس در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ ابتدا باید نگاهی گذرا به شرایط داخلی آمریکا و تاثیر آن بر سیاستگذاری‌های خارجی این کشور بیاندازیم.

کد مطلب: ۱۱۸۱۳۷۸
لینک کوتاه کپی شد
بررسی منافع آمریکا در خلیج فارس               

هنگامی که ریچارد نیکسون در سال ۱۹۶۹ وارد کاخ سفید شد، مردم آمریکا از جنگ و مداخله امریکا در ویتنام خسته شده و با زیر سوال بردن سیاست دفاع - نظامی رهبران خویش خواستار پایان دادن به ماجراجویی‌های نظامی ماوراء بحار آمریکا بودند. فضای ضد کمونیسم نیز مردم را آزرده کرده بود. به همین سبب آنان خواستار پایان یافتن چنین اوضاعی بودند. در چنین وضعیتی، دکترین نیکسون برای تامین خواسته های مردم آمریکا و تثبیت نظم پایدارجهانی و در نتیجه تامین منافع آمریکا مطرح شد و در خلیج فارس نیز به طور کلی به کار گرفته شد.

دهه ۱۹۷۰ برای سیاست خارجی دهه موقتی بود؛ زیرا آمریکا در مناطق مختلف جهان و از جمله خاورمیانه به موفقیت های زیادی دست یافت و موقعیت جهانی خود را تقویت کرد. به عنوان نمونه، این کشور در سال ۱۹۷۹ رژیم کمونیستی چین را به رسمیت شناخت و بعدها با آن کشور یک پیمان همکاری استراتژیک علیه شوروی امضا کرد. در خاورمیانه نیز آمریکا موفق شد قرارداد کمپ دیوید را میان مصر و اسرائیل منعقد کند.

اما دو رویداد مهم در اواخر دهه ۱۹۷۰ منافع آمریکا را در خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس مورد تهدید جدی قرار داد: پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و حمله شوروی به افغانستان. در واکنش به انقلاب ایران، بحران گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا و حمله شوروی به افغانستان، جیمی کارتر - رئیس جمهور - وقت آمریکا در سخنرانی سالانه خود در ۲۳ ژانویه ۱۹۸۰ اعلام کرد که آمریکا متعهد به دفاع نظامی از خلیج فارس در برابر تهدیدات خارجی است. این دکترین به طور عمده متوجه شوروی بود، ولی ریگان - رئیس جمهور بعدی آمریکا این امر را به ایران نیز تعمیم داد و اعلام کرد که آمریکا اجازه نخواهد داد عربستان به یک ایران دیگر تبدیل شود.

این دو دکترین در دهه ۱۹۸۰ اساس سیاست گذاری آمریکا در خلیج فارس قرار گرفت. هدفی که این دو دکترین به دنبال آن بودند حفظ جایگاه برتر آمریکا در خلیج فارس در دهه ۱۹۸۰ بود. از این رواین کشور در دهه یاد شده اولویت های زیر را در خلیج‌فارس دنبال کرد:

۱ - حفظ جریان مستمر نفت از خلیج فارس به غرب

۲ - جلوگیری از بسط نفوذ شوروی به سوی جنوب؛

۳ - تداوم حضور فعال در خلیج فارس به عنوان یک منطقه ژئو استراتژیک در جهان

۴ - محدود ساختن انقلاب اسلامی در داخل ایران. همانطور که ریگان اعلام کرده بود، جلوگیری از نفوذ انقلاب اسلامی در صدر برنامه‌های آمریکا در منطقه قرار داشت.

مسئولان این کشور معتقد بودند که اهداف سیاست ایران مبنی بر تشویق اسلام گرایی در کشورهای میانه روی عرب منطقه، و نیز تشویق اعضای اوپک به کاهش تولید و افزایش قیمت نفت، با منافع آمریکا در منطقه مغایرت دارد. با توجه به اینکه استمرار جریان نفت و تثبیت قیمت آن، تداوم فروش سلاح، حفظ بازار مصرف کالاهای غربی، تداوم سرمایه گذاری و سپرده گذاری شیوخ منطقه در غرب و حفظ امنیت سرمایه‌گذاری شرکت های غربی در کشورهایی عرب منطقه، از لحاظ اقتصادی مهمترین منافع آمریکا در خلیج فارس بوده است، مقابله با تهدیداتی که بویژه ازسوی ایران و شوروی متوجه منافع آمریکا بود برای این اولویت داشت.

یکی از تهدیدات از نظر تحلیلگران سیاسی سیاست خارجه آمریکا، انقلاب اسلامی بود. انقلاب ایران نقطه عطفی در گرایش به آمریکا ستیزی در کشورهای خلیج فارس و حتی کل خاورمیانه بوده است. این انقلاب ساختار حکومت را در ایران تغییر داد و همین امر باعث تغییر در سیاست های خارجی جمهوری اسلامی ایران نسبت به کشورهای منطقه و جهان شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحولات دیگری همچون موافقتنامه کمپ دیوید در سال ۱۹۷۹، انحلال سنتو، تجاوز شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹و بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران به وقوع پیوست. این رویداد باعث شد تا جهت‌گیری سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه دچار تحول عمیق شود. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در روی برگرداندن کشورهای اسلامی از ایدئولوژی غربی بود. پس از انقلاب اسلامی ایران، عنصر اسلام سیاسی،جایگزین عناصر ایدئولوژیک چپ و راست شد. این امر پیامدهای زیادی داشت که مهمترین آن زیر سوال رفتن مشروعیت نظام های حاکم بر کشورهای خلیج فارس بود. کاهش مشروعیت نظامهای حاکم برکشورهای عربی حوزه خلیج فارس به معنی کاهش اقتدار این کشورها در ایجاد امنیت بود. علایق و ویژگی های قومی - مذهبی مشترک میان شیعیان ایران وشیعیان این کشورها نیز بیش از پیش بر نگرانی ها می افزود. در واکنش به چالش های امنیتی ایجاد شده از سوی انقلاب اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس به وجود آمد .با وجود این، موقعیت خاص ژئوپلیتیکی و قدرت نظامی ایران، آمریکا را به این باور رهنمون ساخت که کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس به تنهایی قادر به تامین امنیت خود نیستند‌. در نتیجه دکترین واگذاری امنیت خلیج فارس به خود کشورهای منطقه اعتبار گذشته خود را از دست داد. بطور کلی می‌توان گفت با پیروزی انقلاب اسلامی هژمونی آمریکا در منطقه دچار افول شد. اما آمریکا آرام ننشست و بر موج انقلاب اسلامی سوار شد. این کشور با تبلیغات گسترده خود ایران را به مثابه کشوری نشان می‌داد که هر آن ممکن بود کشورهای عربی کوچک خلیج فارس را مورد تهاجم قرار دهد. همین امر موجب افزایش قابل توجه فروش اسلحه به کشورهای عربی خلیج فارس شد. در واقع، انقلاب ایران در عمل به اتکای غیر رسمی غرب بر همکاری های ایران و عربستان سعودی برای تامین امنیت خلیج فارس پایان داد و برای نخستین بار سلطه سیاسی و نظامی آمریکا را بر منطقه به طور مستقیم مورد چالش قرار داد. سنتو منحل شد و گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در تهران وضع را بسیار بدتر ساخت و به حیثیت آمریکا در منطقه لطمه زد. علاوه بر این جریان نفت خلیج فارس که اقتصاد و امنیت غرب وابسته بوده است، مورد تهدید قرار گرفت. نگرانی آمریکا تنها انقلاب اسلامی ایران نبود،بلکه این کشور نگران صدور انقلاب و نفوذ آن در کشورهای عربی و محافظه کار منطقه بود وقوع آن می‌توانست به شدت منافع آمریکا را به خطر بیندازد.

نائب رئیس انجمن ژئوپلیتیک ایران، دکترای جغرافیا*
habibi.hassan56@gmail.com

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار