راز لاغری مجسمه‌های جاکومتی چیست؟

تهران (پانا) - چه کسی با گام‌های بلند شتابان می‌رود؟ تنها و بی‌قرار کجا می‌رود و آیا به آنجا خواهد رسید؟ چه کسی مردد و مأیوس ایستاده و چرا او نیز به جایی رهسپار نیست؟ این‌ها پرسش‌هایی است که مجسمه‌های برنزی آلبرتو جاکومتی در لحظه اول مواجهه در برابر مخاطب خود قرار می‌دهند. اما در نگاه عمیق‌تر آثار مشهور او «مرد عابر» و «زن ایستاده» تصویری اگزیستانسیالیستی از وضعیت بشری و بحران روحی و ذهنی انسان را تجسم می‌بخشند.

کد مطلب: ۱۱۴۵۷۶۱
لینک کوتاه کپی شد
راز لاغری مجسمه‌های جاکومتی چیست؟

به گزارش ایسنا، علیرضا سمیع آذر ـ کارشناس هنری ـ درباره مجسمه‌های برنزی «آلبرتو جاکومتی» در ادامه نوشتار بالا، چنین می نویسد:

«جاکومتی سال‌ها پیکره بلند و باریک مردانی که می‌روند و زنانی که ایستاده‌اند را در اندازه‌های مختلف بازآفرینی کرد تا نماد تاثیرگذاری از تنهایی، بیگانگی و مالیخولیای انسان معاصر باشند.

این نقاش و مجسمه‌ساز سوئیسی که بیشتر عمر هنری خود را در پاریس گذراند، از میانه دهه ۳۰ کارهای سورئالیستی را رها کرد و بر خلق مجسمه‌های فیگور انسان متمرکز شد. این مجسمه‌ها ابتدا در اندازه‌های خیلی کوچک بودند، ولی به‌تدریج بزرگ‌تر شده تا به آواتارهایی لاغر و نحیف تبدیل شدند. بدین‌سان در زمانی‌که اروپا و امریکا تحت سیطره هنر آبستره قرار داشتند، جاکومتی فیگور انسان را به هنر بازگرداند؛ پیکره‌هایی تنها و منزوی که بر بازگشت هنر فیگوراتیو در فضای پست‌مدرن تاثیرگذار بودند. این فیگورها، در اوج تنهایی و بی‌پیرایگی، پنداشتی از متافیزیک حضور در مفهوم نیاز به اظهار وجود، رنج زیستن و کرامت انسانی را مطرح می‌سازند.

جلوه لاغر و باریک این مجسمه‌ها، نتیجه کار مداوم و مفرط هنرمند روی آنهاست. روش کار او برداشتن تکه‌های گِل، به جای گذاشتن آن بود؛ «...ابتدا حجم مشخصی توده خاک رُس متناسب با پیکر مجسمه دارید، سپس برای این‌که واقعی‌ترش کنید، از آن برمی‌دارید. این فرآیند را می‌توانید تا بینهایت ادامه دهید.» استمرار فرآیند برداشتن گِل، طبیعتاً باعث لاغرتر شدن فیگور می‌شد. جاکومتی به‌ندرت از ماحصل کارش راضی بود و آنقدر روی مجسمه‌ها کار می‌کرد که آنها نهایتاً از بین می‌رفتند. تعدادی از مجسمه‌ها شبانه توسط برادرش دیگو از کارگاه برداشته و پنهان شدند تا باقی بمانند، لذا از نظر هنرمند آنها ناقص بوده‌اند. نقطه اوج تلاش او مجسمه‌های مرد عابر و زن ایستاده بودند که وی را، از دید برخی، در جایگاه مهم‌ترین مجسمه‌ساز قرن قرار داد. او با همین آثار در ۱۹۶۲ جایزه بینال ونیز را دریافت و بارها در مارکت هنر رکوردشکنی کرد؛ آخرین آنها فروش ۱۲۶ میلیون دلاری اثری است که حالا رکورددار گران‌ترین مجسمه تاریخ هنر محسوب می‌شود.

سطح خشن و بدون پرداخت فیگورها، ظاهری مضطرب و اسکلت‌وار به آنها می‌دهد. هیچ نشانی از عضلات در هیچ‌جای بدن دیده نمی شود، گویی پوست پر از زخم است و بدن از ضعف شدید رنج می‌برد. مرد عابر با حرکت شتابان گامی بلند برداشته و بدنش به جلو متمایل است، لیکن دستش به بدن چسبیده و وضعیتی بی‌ثبات پیدا کرده، انگار درحال حرکت در فضاست. زن ایستاده با پاهای بلند، دستان کشیده و بدنی نازک و نحیف، به همان اندازه ناپایدار و محزون است. دو فیگور متزلزل، استعاره‌هایی از بی‌ثباتی انسان معاصر در کشمکش با چالش‌های زندگی هستند. این فیگورهای فرسایش یافته و ناهموار به‌سان تک درختان نازک بدون شاخ و برگ در زمستانی سرد هستند که تصور هنرمند از انسان دردمند را تجسم می‌کنند. به باور هنرمند زندگی مدرن به‌طور فزاینده‌ای پوچ و عاری از معنا شده و لذا تصویر اگزیستانسیالیستی انسان مدرن نیز باید چنین باشد. منبع الهام این تصویر ابزورد از انسان، آثار «ساموئل بکت» نویسنده نامدار ایرلندی و دوست جاکومتی، به‌ویژه شاهکار وی نمایشنامه «در انتظار گودو» است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار