قاتل همیشه به محل جرم برمی‌گردد

تهران (پانا) - متهم: وارد خانه شدم و این بار با چاقوی میوه‌خوری او را کشتم، طلاهایش را برداشتم و دستگاه دوربین مداربسته را هم با خودم بردم. فکرش را نمی‌کردم به این زودی لو بروم. من واقعا وسوسه شده بودم و اصلا فکرش را نمی‌کردم که دست به قتل بزنم. وقتی بعد از قتل دوستم را دیدم، به او گفتم در اینستاگرام کلیپ سرقت از یک پیرزن را دیده‌ام. می‌خواستم رد گم کنم تا او تصور کند این قتل را افرادی ناشناس انجام داده‌اند، اما نمی‌دانستم که خودم را لو می‌دهم

کد مطلب: ۱۰۷۴۱۷۸
لینک کوتاه کپی شد
قاتل همیشه به محل جرم برمی‌گردد

به‌گزارش شهروند، قاتل پیرزن تنها، درست یک ساعت پس از جنایت وقتی داشت با دوستش آبمیوه می‌خورد، بزرگ‌ترین سرنخ را برای افشای راز این جنایت به دست مأموران پلیس داد. این پسر جوان گلوی یکی از آشناهای خود را بریده بود تا ٦٠‌میلیون تومان طلا سرقت کند، اما وقتی انگشتر طلای مقتول از جیبش افتاد، سرنخی شد تا در مقابل بازپرس دادسرای جنایی تهران اعتراف‌کند. این درحالی است که قاتل پس از جنایت به محل قتل برگشته بود و صورت عرق کرده‌اش، ظن مأموران کلانتری ١٥٣ شهرک ولیعصر را برانگیخت.

این جنایت شب بیست‌ویکم ماه رمضان رخ داد. پیرزن تنها در خانه‌اش در شهرک ولیعصر در حال آماده‌کردن افطار بود. پسرش در خانه خود مادرش را از دوربین‌های مداربسته تماشا می‌کرد؛ همیشه برای اینکه جویای احوال مادرش باشد، او را از طریق دوربین نظاره می‌کرد، اما دقایقی بعد دیگر نتوانست مادرش را ببیند، در نتیجه نگران شد و با او تماس گرفت، ولی کسی پاسخگو نبود. با این حال، پسر جوان هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که مادرش در خانه خود قربانی نقشه یک سرقت مرگبار شده و جسد بی‌جانش غرق خون روی زمین افتاده است. او سراسیمه به خانه مادرش رفت و وقتی به آنجا رسید، جسد را دید. بلافاصله مأموران پلیس در جریان ماجرا قرار گرفتند. در ابتدا مأموران کلانتری ١٥٣ شهرک ولیعصر در محل حاضر شدند و دقایقی بعد نیز کارآگاهان پلیس آگاهی و بازپرس کشیک قتل سر صحنه جرم رفتند و تحقیقات در این زمینه آغاز شد. پلیس و مأموران کلانتری در حال تحقیقات بودند و بازپرس کشیک قتل نیز در حال بررسی صحنه بود. پسر مقتول درحالی‌که شوکه شده بود و اشک‌می‌ریخت، برای مأموران توضیح می‌داد که چطور نگران مادرش شده و خود را به خانه‌اش رسانده است، تا اینکه یکی از بستگان مقتول به محل حادثه می‌آید و در کنار پسر مقتول قرار می‌گیرد. پسر مقتول به مأموران کلانتری می‌گوید که این پسر نوه دایی‌اش است و برای تسکین‌دادن به اینجا آمده است. دقایقی نگذشته بود که مأموران کلانتری به چهره و رفتار این پسر جوان مشکوک شدند. او مرتب عرق می‌ریخت و به شدت سراسیمه بود، دوروبر خانه را نگاه می‌کرد و سعی داشت همه چیز را زیر نظر بگیرد. همین کافی بود تا رئیس کلانتری شهرک ولیعصر موضوع را با بازپرس در جریان بگذارد و در نهایت نیز دستور بازداشت این پسر صادر شد.

او تحت بازجویی قرار گرفت، ولی منکر ماجرا شد. ادعا می‌کرد هیچ نقشی در این جنایت نداشته است، این در حالی بود که صحنه جرم نشان می‌داد فردی آشنا وارد خانه مقتول شده است و از طرف دیگر دستگاه ضبط دوربین‌های مداربسته نیز دزدیده شده بود. برای همین پسر بیست‌وهشت ساله تحت بازجویی بیشتر قرار گرفت، اما همچنان منکر ماجرا بود. این در حالی بود که بررسی‌ها نشان داد او سابقه سرقت لوازم خودرو دارد، تا اینکه دوست متهم به قتل، سرنخ بزرگی را پیش‌روی مأموران پلیس قرارداد. او با حضور در کلانتری راز این جنایت را فاش کرد و به مأموران گفت: «روزی که این پیرزن کشته شد، من با سهراب بودم. طبق بررسی‌هایی که در مورد قتل داشتم، می‌دانم که آن زمان تقریبا یک ساعت از قتل گذشته بود. من و سهراب با هم بیرون رفتیم. سهراب اصلا ناراحت نبود، به من گفت بیا برویم آبمیوه و بستنی بخوریم. گفت می‌خواهد مرا میهمان کند، من هم قبول کردم. وقتی با هم بودیم، هنگامی که می‌خواست موبایلش را از جیبش در بیاورد، ناگهان انگشتر طلایی از جیبش افتاد. او هیچ حرفی نزد و انگشتر را دوباره داخل جیبش گذاشت. وقتی می‌خواست پول آبمیوه را حساب کند، این بار یک النگوی طلا از جیبش افتاد. من باز هم حرفی نزدم، تا اینکه او به من گفت در اینستاگرام کلیپی دیده است که افرادی به بهانه دادن بسته حمایتی وارد خانه پیرزنی تنها شده‌ و او کشته‌اند. وقتی ماجرای این جنایت را شنیدم، تصمیم گرفتم این حرف‌ها را به پلیس بگویم، شاید سرنخی باشد برای کشف راز جنایت؛ ممکن است این زن به بهانه بسته حمایتی به قتل رسیده باشد.»

این اظهارات کافی بود تا سهراب دیگر نتواند موضوع را انکار کند. او به این جنایت اعتراف کرد و گفت که چطور پیرزن تنها را با چاقو کشته است تا فقط چند قطعه طلا از او بدزدد: «مقتول عمه پدرم بود. او شکسته‌بند بود و تنها زندگی می‌کرد. ما به خانه‌اش رفت‌وآمد نداشتیم، با این حال می‌دانستم که او در خانه‌اش طلا دارد. یک پیرزن تنها همیشه طلاهای زیادی برای خودش دارد، تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم آن طلاها را سرقت کنم. مشکلات مالی زیادی داشتم و آن طلاها می‌توانست مشکلاتم را حل کند. نقشه را طراحی کردم و به بهانه دادن بسته حمایتی وارد خانه او شدم. پشت آیفون وقتی زنگ را زدم، گفتم می‌خواهم برای بسته حمایتی خانه‌اش را ببینم. او مرا زیاد نمی‌شناخت، برای همین کارم راحت‌تر بود. اتفاقا قبلش هم از پسرش تلفنی پرسید که فردی برای دادن بسته حمایتی به خانه‌اش آمده است و پسرش هم گفت مشکلی ندارد. وقتی در خانه بودم، متوجه دوربین‌های مداربسته شدم، به همین دلیل فهمیدم سرقت امکان ندارد و از آن خانه رفتم، ولی چند دقیقه پیش از افطار دوباره برگشتم و گفتم که کلیدهایم را در خانه‌اش جا گذاشته‌ام. وارد خانه شدم و این بار با چاقوی میوه‌خوری او را کشتم، طلاهایش را برداشتم و دستگاه دوربین مداربسته را هم با خودم بردم. فکرش را نمی‌کردم به این زودی لو بروم. من واقعا وسوسه شده بودم و اصلا فکرش را نمی‌کردم که دست به قتل بزنم. وقتی بعد از قتل دوستم را دیدم، به او گفتم در اینستاگرام کلیپ سرقت از یک پیرزن را دیده‌ام. می‌خواستم رد گم کنم تا او تصور کند این قتل را افرادی ناشناس انجام داده‌اند، اما نمی‌دانستم که خودم را لو می‌دهم.»
سرهنگ کیومرث حسنوند، سرکلانتر پنجم پلیس پیشگیری پایتخت با اعلام این خبر گفت: «هم‌اکنون متهم در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات درباره او ادامه دارد.»

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار